loading...
سایت بازی نرم افزار و جک
آخرین ارسال های انجمن
MkLiUkAnG.BlAcK HaT بازدید : 1 شنبه 12 مرداد 1392 نظرات (0)

آقای دست و دلباز موبایل می خره صفرشو می بنده

به آقای دست و دلباز می گند چرااصفهانیا اینقدر اس اس می کنند می گد هر کی گفتس دروغ گفتس .

یه نفر با آقای دست و دلباز دست به یقه میشه.اصفهانی بجای عمل متقابل التماس کنان با لهجه شیرین اصفهانی میگه آقا شما را به خدا یقمو ول کنین گوشمو بیگیرین.آخه یقم پاره میشه
بچه آقای دست و دلباز از باباش میپرسه: بابا برای عید نوروز نمیریم چهلستونو ببینیم من خیلی دوست دارم بدونم چه شکلیه؟ باباش میگه: چرا نمیریم پسرم؟ اگه مُفتیش کردند ما هم میریم !
آقای دست و دلباز داشته رو خودش یخ می ریخته. میگن چرا این کارو می کنی میگه می خوام سرما بخورم.

میگن چرا؟ میگه : آخه یه پنی سیلین دارم داره تاریخ مصرفش میگذره !
جک آقای دست و دلباز
آقای دست و دلباز داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام میدن یا نه

آقای دست و دلباز یه پوسته موز میبینه میشینه کنار موزه. میگن: چرا اینجا نشستی؟ میگه: آخه میخوام فکر کنند من این موزو خوردم.
یه روز یه میخ میره توپای آقای دست و دلباز با چکش می زنه میره تو تا خونش در نیاد .
آقای دست و دلباز قله اورست رو فتح میکنه بهش میگن انگیزت چی بود ؟ میگه خدا لعنت کنه اونی رو که گفت اون بالا نذری میدن

آقای دست و دلباز میره خواستکَاری برای اقا زادش بابای دختر میبرسه شما در دختر من جه جیزی دیدین که اومدین خواستکَاری در دخترتون هیجی والا ولی تو حساب بانکی شما یک جیز هایی دیدیم
جک آقای دست و دلباز

یه بار آقای دست و دلباز داشته با خانوادش از جلوی رستوران رد میشده بوی خوب غذا رو احساس می کنن. به بچه هاش میگه بچا اگه بچای خوبی باشین یه دفه دیگه هم از اینجا رددون می کنم.

به آقای دست و دلباز می گن بایاماهاجمله بساز:!!!!!!! می گه:شماها خسیسین یاماها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
چندنفرمیخواستندبه پیک نیک بروند.تهرانی گفت:ماشینش بامن .رشتی گفت:ماهی کبابش با من.یزدی گفت:من هم برایتان قطاب میاورم. اصفهانی گفت:حالا که هر کدامتان چیزی می اورید من هم داداشم را می اورم.

یه موشه تو خونه آقای دست و دلباز لونه می سازه ، زخم معده می گیره!

جک آقای دست و دلباز

بچه‌ای از پدرس پرسید: فرق تفنگ و مسلسل چیست؟ پدرش جواب داد: پسرم وقتی من و مادرت حرف می‌زنیم بیا گوش کن. آن وقت می‌فهمی فرقش چیه!

مردی در خانه‌ای می‌رود و از پسر صاحبخانه طلب آب می‌کند. پسر کاسه‌ای پر از آب آورده، به دست مرد می‌دهد. ناگهان کاسه از دست مرد می‌افتد و می‌شکند. مرد خجل و شرمنده شروع به عذرخواهی می‌کند. پسرک هم برای اینکه دل او را به دست آورد می‌گوید: عیب نداره، به بابام می‌گم یه کاسه دیگه واسه سگمون بخره!

رئیس: خجالت نمی‌کشی تو اداره داری جدول حل می‌کنی؟ کارمند: چکار کنیم قربان، این سروصدای ماشینها که نمی‌ذاره آدم بخوابه!ا

آقای دست و دلبازها چهلستون را میساختند ۲۲تاستونش را برای روز مبادا نگه داشتند
جک آقای دست و دلباز
یه روز آقای دست و دلباز یه سکه ۲۵ تومانی دستشه و داره از زیر دستش اب میچکه رو به دستش میکنه میگه تا ۱۰ روز دیگه هم گریه کنی خرجت نمیکنم؟!؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خانواده آقای دست و دلبازبعد از یک هفته که موز خریدند مردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چون برای اینکه مزه موز نره دیگه اب نخوردند

یه بار یک نفر میخواسته آقای دست و دلباز رو بکشه تو غذاش موز میرزه

جک آقای دست و دلباز
در زمان قدیم قانونی در تلگراف بود که اگر نام یکی از ماههای سال باشد پول آن کلمه گرفته نمی شد حالا لطیفه: آقای دست و دلباز در جنگ تیر می خورد به او میگویند اگر تلگرافیی داری بگو تا برایت ارسال کنیم او می گوید بله یک تلگراف دارم به نامزدم برسانید و حالا متن تلگراف : آ ذر مهر ابان بهمن تیر خرداد آ مرداد……(وهیچ پولی نداد)

آقای دست و دلباز پسرش بعد از ده سال از آمریکا برمیگرده میبینه پدرش یک متر ریش داره پسره میپرسه بابا چرا ریش گذاشتی پدرش میگه :آخه مادرت رو طلاق دادم ریش تراش هارو با خودش بردست .
بچه آقای دست و دلباز شکم درد میگیره میبرنش بیمارستان دکتره بعد از عمل از اتاق عمل میاد بیرونو میگه الحمد و لله عمل با موفقیت انجام شد و ما این سکه ۵ ریالی رو از شکم بچه در اوردیم اصفهانیه میره جلو میگه آقای دکتر اول ۵ ریال ما رو بدین تل حسابمون با هم قاطی نشه .
یه روز یه یارو دو در مغازش نشسته بود و کوکو می خورده که دوستش می رسه واسه اینکه بهش کوکو نده می گه اقا اکبر کوکو دیروز می خوری ؟دوستش می گه آره. بهش می گه خب پس برو فردا بیا….

MkLiUkAnG.BlAcK HaT بازدید : 8 جمعه 11 مرداد 1392 نظرات (0)

من از شماکه از وبلاگ دیدن میکند خواهش میکنم که عضو وبلاگ شوید. اگر شما از وبلاگ بازدید کامل نکرده اید به این قسمت

ها سر بزنید چون در آنجا مطالبی هست که در سایت نیست.نگاهی به پایین بیندازید برای ورود به همان بخش رو آن بخش کلیک

کنید.

 

 

 

نرم افزار های کاربردی

 

دانلود بازی های پلی استیشن3

 

دانلود بازی های کامپیوتر

 

دانلود بازی ها و نرم افزار های اندروید

 

دانلود بازی های پلی استیشن2


دانلود بازی های ایکس باکس

 

 

 با تشکر مدیران سایت :مهدی واحدی و امیر حسین


جک+18

MkLiUkAnG.BlAcK HaT بازدید : 16 چهارشنبه 09 مرداد 1392 نظرات (0)

جوک +18

 

 

 چندنفرمیخواستند به پیک نیک بروند که همشون بالای 18 سال داشتند.تهرانی گفت:ماشینش بامن .رشتی گفت:ماهی کبابش با من.یزدی گفت:من هم برایتان قطاب میاورم. اصفهانی گفت:حالا که هر کدامتان چیزی می اورید من هم داداشم را می اورم.

 

2 تا نی‌نی پیش هم خوابیده بودن، پسره از دختره پرسید تو دختری یا پسر، دختره گفت نمیدونم، پسره گفت: پس بزار ببینم، رفت زیر پتو و اومد بیرون، گفت تو دختری. دختره گفت از کجا فهمیدی، پسره گفت آخه جورابات صورتیه ...

 

یه بالای 18 سالی  پاش دردمی کرده یه آسپرین می اندازه تو جورابش

 

یک ساده لوح که طبیعتاً بالای 18 سال داشت یه روز سرد زمستون می بینه که یه اسب از دهنش داره بخار در می یادمی ره جلوتر و می گه جل الخالق ! پس اون اسب بخاری که می گن اینه؟؟!!

 

یک ساده لوح دیگه که طبیعتاً  اون  هم بالای 18 سال داشته توی کیوسک تلفن بوده بیرون میاد ازش می پرسن سالمه؟؟ میگه آره سالمه فقط آفتابه نداره. 

 

 

 

 

مردی که بالای 18 سال داشت در خانه‌ای می‌رود و از پسر صاحبخانه طلب آب می‌کند. پسر کاسه‌ای پر از آب آورده، به دست مرد می‌دهد.ناگهان کاسه از دست مرد می‌افتد و می‌شکند. مرد خجل و شرمنده شروع به عذرخواهی می‌کند. پسرک هم برای اینکه دل او را به دست آورد می‌گوید: عیب نداره، به بابام می‌گم یه کاسه دیگه واسه سگمون بخره

 

یه روز یه مورچه هه میره تو چایی یه خسیس بالای 18 سالی مورچه هه رو درمیاره و میگه: زودباش، هرچی چایی خوردی تف کن!

 

یه روز دو نفر که اینبار فقط دومیشون بالای 18سال داشت به بیمارستان میرسونن که هردو  10% سوختگی و 90% کوفتگی داشتند. از اولی می پرسن: چی شده؟ چرا این جوری شده ای؟

جواب میده: چون که وقتی آتیش گرفتم، با بیل خاموشش کردن!

بعد از دومی می پرسن: تو چت شده؟

دومیه جواب میده: آتیش کنج دیوار بود؛ خواستم از روش بپرم!

 

 یه نفر که 48 سال از 18 سالگیش میگذشت چون دندوناش طلا بوده هر شب تو گاوصندوق می خوابیده!

 

دوتا غضنفر که اتفاقاً هر دوتاشون بالای 18 سال داشتند تصمیم میگیرن فارسی صحبت کنن اولی میگه پاشو دومی نمیپاشم اولی جواب میده نگو نمیپاشم بگو پاشیده نمی شوم

 

از ساده لوح +18ای می پرسن حموم چند بخشه می گه 2 بخش . زنونه مردونه .

 

یه ساده لوح ؛ که امکان نداره زیر 18 سال باشه سر مرز یه عراقیه رو اسیر میگیره. همینجور که داشته میبردتش، یه دفعه یه خمپاره میخوره بغلشون دست عراقیه کنده میشه. عراقیه میگه: بگذار من این دستمو بندازم تو کشور خودم. غضنفر دلش میسوزه، میگه باشه. یکم دیگه میرن، دوباره یه خمپاره میخوره اون یکی دست عراقیه هم کنده میشه. باز عراقیه میگه بگذار من این دستم رو هم بندازم تو وطن خودم، غضنفر هم میگه باشه. بعد یه ترکش دیگه میخوره پای عراقیه هم کنده میشه، ورش میداره میندازه اونور مرز. یه دفعه ساده لوحه تفنگ رو میذاره روشقیقه یارو میگه: هوی! فکر نکن من نمیفهمم، کم کم داری فرار میکنیها!

تعداد صفحات : 23

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون راجب این وبلاگ چی هست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 67
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 39
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 12
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 42
  • بازدید ماه : 42
  • بازدید سال : 1,876
  • بازدید کلی : 14,648